-->


yekiazparis

:: Email ::


:: Musique ::




Ne me quitte pas


Ne me quitte pas-Jaques Brel

:: Archive ::


:: Remerciements ::

Blogger

mercredi, juin 30, 2004


...
خودش مى گويد فاصله خبرنگاران تا هواپيما صد قدمى مى شد. طى اين مسير برايم به اندازه صدسال طول كشيد.
يكى از هواپيمارباها او را بازرسى مى كند و هر دو از پله ها بالا مى روند.
او كه خودش را براى عكاسى از داخل هواپيما آماده كرده و هر دو دوربينش را براى شرايط نوركم تنظيم كرده درآخرين پله با تشر رباينده اى كه پشت سرش قراردارد مى ايستد. سردى لوله اى اسلحه اى كه به كمرش چسبيده و تصويرى كه در برابرش مى بيند او را بهت زده مى كند.
دوجنازه خون آلود درمقابل او افتاده اند و رباينده دوم كه درآستانه در ورودى هواپيما ايستاده با اشاره به او مى فهماند كه تنها حق دارد ازجنازه ها عكاسى كند و اگر از ربايندگان عكس بگيرد درجاكشته خواهدشد.
دوربين مجهز به لنز معمولى رابالا مى آورد. رباينده دوم كه انگار متوجه چيزى شده از او مى خواهد دوربين را تحويل بدهد.
مشكوك شده و قصددارد خودش ببيند كه جز جنازه ها چيزى ديگر در كادر ديده مى شود يا نه. وقتى مطمئن مى شود اجازه عكاسى را صادرمى كند. نخستين عكس را مى گيرد. عكسى كه از لحاظ خبرى ارزش چندانى ندارد. فكرى مخاطره آميز از سرش عبورمى كند. با زبان شكسته بسته به آنها مى گويد اجازه بدهند با دوربين دوم هم عكاسى كند و بهانه مى آورد كه اولى سياه وسفيد بود و اين يكى رنگى است. چندثانيه در سكوت مى گذرد.
ربايندگان موافقت مى كنند و او دوربين اولى را به دست مردمسلح مى دهد و دوربين دوم را كه مجهز به لنز وايد (تصوير عريض) است به چشم مى گذارد. حالا دركادرش هم دو مسافر كشته شده را دارد، هم مرد رباينده را كه در گوشه كادر قرارگرفته.
مرزميان مرگ و زندگى به نازك ترين حدممكن رسيده است.
كافى است مردمسلح يك بارديگر بخواهد از زاويه دوربين دوم هم به صحنه نگاه كند ادامه


پ.ن. همسايه ها ياري کنين تا ما وبلاگ داري کنيم!



نوشته شده در ساعت 1:13 AM