●
فيلم ساختن مانند سفري طولاني است ٬ در ابتداي سفر ٬ به آنچه فکر ميکني مقصد است و اينکه پس از رسيدن چه ها که نخواهي کرد ٬ اما هر چه در راه پيشتر ميروي ٬ روياي مقصد جاي خود را به سوالي اساسي تر ميدهد : آيا واقعا روزي خواهم رسيد ؟!
فرانسوا تروفوو من اين روزها مست زيبايي هاي اين سفر پر اضطراب شده ام و دلباخته ي نگاه همسفران . آدمهاي قصه ام که روزي فقط نامي بر کاغذ بودند امروز آنقدر جان گرفته اند که رو در روي هم بايستند ٬ دخترک گلفروش من دارد ياد ميگيرد که چگونه ميتوان هم معصوم بود و هم زن و هم پر غرور و مرد مسن کافه دار هر روز خاکستري تر ميشود ٬ همانطور که ميخواستم ٬ همانطور که در پرانتزي جلوي اسمش نوشته بودم . تا «بالندگي» هست ٬ ميتوان با کابوسهاي شبانه و اضطراب روزانه کنار آمد ٬ مهم «خلق » است ٬ هر چه که ميخواهد باشد ... تنها بايد خدا باشي تا لذت آفرينش را درک کني ....
نوشته شده در ساعت 7:26 PM